[

الفَرَحُ الآتِي



شعــر: محمـد علـي الهانـي - تونس

ترجمته إلى الفارسية: افتخار الموسوي- إيران




في المنفى أبْقى مصْلُوبًا

وسماؤُكَ تُمْطِرُني

حجرًا... حُمَمًا... لَعَناتِ


و الأرْضُ التُّفَّاحَةُ

ترْميني سُنْبُلَةً ذاوِيَةً

في قحْطِ الفَلَوَاتِ


يسْحَبُني حُلمِي خيْطًا من عِطْرٍ؛

أتَدَحْرَجُ قُرْصًا من لهَبٍ

أتردَّى في بحرِ الظُّلُماتِ


ألْقاكَ مُسَجَّى يا وطني...

أسْقِيكَ دمي ؛

تَمَتدُّ من الماءِ إلى الماءِ

يَدَاكَ ربيعًا يخطو في حقلِ فراشاتِ


و أظَلُّ سعيدًا في المنفى,

ألْقَى حَتْفِي...

و على قَبْري تَنبُتُ زَهْرَةُ ماءٍ

تَشْدُو لِلْفَرَحِ الآتي.



**********

العنوان



شعر از :محمد علي الهاني ( تونس)

الترجمة : افتخـار الموسوي( إيران)




در تبعيدگاه همچنان به صليب کشيده، خواهم ماند...

وآسمانت همچنان بر من خواهد باريد

سنگها ...گدازه ها...نفرينها...

وزمين سيب...

مرا در تيرس سنبله ی پژمرده رها مي کند...

در خشکسالی بيابان...

رويايم مرا همانند ريسماني معطر بدنبال خود مي کشد...

مي غلتم قرقره ي از گدازه...

نابود مي شوم در درياي تاريکيها...

تو را کفن پوش مي يابم اي وطن...

تو را با خون خود آبياري مي کنم...

جريان داری از آب به سوی آب...

دستهايت بهاريست که در دشتهای پروانه گام بر ميدارد...

وشادمان خواهم ماند در تبعيدگاه...

خواهم مرد...

و بر روی آرامگاهم گل آب خواهد روئيد

آواز سر می دهد برای شادی که در راه است.


[COLOR="Lime"]

---------------------------------------------

[COLOR="DarkSlateGray"]* ترجمت هذه القصيدة إلى الفرنسية .